روش های کلی ترک اعتیاد
1. تصمیم و درک اعتیاد:
بدین معنا که به هر طریق ممکن و اصولی، شخص معتاد، یاکسانی که در صدد کمک و راهنمایی به او هستند، باید برای ترک اعتیاد مورد نظر، مدتی درباره موضوع بیندیشند و اهمیت آن را به لحاظ حال و آینده و اهداف کلی زندگی که برای خود ترسیم کرده اند، ارزیابی دقیق کنند؛ بنابراین، باید معتاد، خود را بشناسد؛ یعنی منزلت خود را به عنوان یک انسان که نیروهای فوق العاده ای هم چون اراده، عقل و علم دارد و استعدادهای بی پایانی در وجود او نهفته است، درک نماید و بداند که شان او با توجه به این همه عظمت و جلال و جمال، بالاتر از آن است که خود را اسیر اعتیاد و اعمال نکوهیده و ناروایی گرداند که منزلت او را به پایین ترین درجه حیوانی سقوط دهد و در نتیجه، به صورت فردی مفلوک و عاطل، سربار جامعه شود.در این مرحله، باید بدانیم کدام عادت ناپسند را می خواهیم ترک کنیم و تصمیم گرفته ایم کدام عادت نیکو و ارزش مند را به جای آن تثبیت نماییم؟ به ویژه باید بفهمیم چه استعداد و شایستگی ویژه ای در ما موجود است که می تواند در این حرکت، مایه پیشرفت و موفقیت هرچه سریع تر گردد. در این صورت، با پشتکار و اراده استوار و یک تصمیم قاطع، می توانیم بر مشکلات پیروز شویم و اعتیادهایی را که جز بدبختی و یک تصمیم قاطع، می توانیم بر مشکلات پیروز شویم و اعتیادهایی را که جز بدبختی و بی آبرویی حاصل دیگری ندارد ترک کنیم.
2. نشان دادن عوارض:
این روش با مرحله پیشین بسیار ارتباط دارد، بدین معنا که هرچه درک معتاد درباره اعتیادش بیشتر باشد، اهمیت ترک و پیامدهای عوارض آن را بیشتر درک می کند؛ اما گر تنها به ارائه عوارض، بی درک، بسنده کنند، چندان ثمربخش نخواهد بود.«هاری لورین» در این باره می گوید:
من عقیده دارم اکثر عادات نکوهیده برای آنها در نهاد ما ریشه می گیرند که درک نمی کنیم این عادت ها ممکن است به دیگران زیانی وارد سازد، یا این که خود را قادر به ترک آن نمی دانیم؛ بنابراین لازم است مدتی درباره عادت خود، به مطالعه دقیق بپردازیم و قیاس کنیم که کدام یک از آنها نامطلوب است. (1)
برای عملی شدن این روش، می توان از راه های گوناگون استفاده کرد که از جمله آنها، دادن عادت های بهداشتی به معتاد است؛ یعنی آن گاه که او به رعایت اصول بهداشتی عادت کرد، خود به خود آثار غیربهداشتی و ضد بهداشتی اعتیاد را می فهمد؛ زیرا بیشتر معتادان، اهمیتی به بهداشت ظاهر و باطن خود نمی دهند و به آن معتاد نشده اند.
3 . استفاده از عوامل بازدارنده:
در این روش، کوشش می شود با بهره مندی از عوامل گوناگون، مانع ادامه عادت فرد معتاد گردند. روشن است هنگامی می توان از این روش استفاده کرد که دو روش پیشین مؤثر واقع نشود و این در صورتی است که حتی نشان دادن عوارض ناگوار اعتیاد، او را به ترک عادتش وادار نکند.4$ . دورکردن معتاد از محیط اعتیاد:
یکی از عوامل بازدارنده این است که معتاد را از محیط اعتیادش دور نمایند. برای این کار، معتاد را در بیمارستان های ویژه، تحت درمان و مراقبت های ویژه پزشکی قرار می دهند بی شک این گونه مراکز در ترک دادن معتادان تاثیر انکارناشدنی دارند؛ اما متاسفانه کسانی که از این بیمارستان ها مرخص می شوند با قرار گرفتن دوباره در محیط اعتیاد، به ویژه اگر کار مشخصی نیز نداشته باشند، امکان آلوده شدن دوباره شان بسیار زیاد است؛ بنابراین، برای رفع این اشکال باید تا جایی که ممکن است ضمن دادن کار به ترک کننده، نگذارند به محلّ پیشینش بازگردد.
در ای مورد، تعقل و بازگشت به سلامت، کم کم می تواند اعتیاد را از میان ببرد و توبه، که در اسلام بسیار مورد توجه قرار گرفته و به تهبکاران توصیه شده که از اعمال و رفتارهای ناشایسته خود توبه کنند، نقش مؤثری دارد.
خداوند می فرماید: «... به سوی خداوند برگردید آن برگشتنی خالص [و بازدارنده از معاصی].» (2)
5 . استفاده از روش تصعید:
«تصعید» به عنوان یکی از پدیده های روانیِ انسان پذیرفته شده، در شیوه های تربیت اخلاقی اسلام مورد بهره برداری قرار می گیرد. نمونه آن، تبدیل حسادت به غبطه یا مسابقه است. حسادت، تمایل نامطلوبی است که با اندک تغییری شایان تلطیف و تصعید است و می تواند به صورت تمایلِ کاملاً مطلوب روانی درآید، اگر جنبه اضرار به غیر را که در حسد نهفته، کنار بگذارد موضوع تغییر می کند و حسد به «غبطه» تبدیل می شود. اگر به «غبطه» جنبه تلاش مثبت را برای بهره ور ساختن استعداد خویش-به جای از میدان به در کردن دیگری که در حسادت مطرح است-بیفزاییم، حالت «منافسه» و «مسابقه» به وجود می آید که از «غبطه» نیز مطلوب تر است. (3)به دیگر سخن، تلطیف از لحاظ روان شناسی به کار بردن تمایلات و غرایز در راه های مطلوب است؛ یعنی راه هایی که هم رضایت بخش باشد و هم موافقت جامعه و اطرافیان را فراهم اورد. توضیح آن است که شاد در برخی از اوقات، تمایلات آدمی خواه مادی و خواه معنوی به موانعی برخورد کند و ارضا نشود؛ برای نمونه، کسی که می خواهد به مسافرت برود؛ اوا طوفانی می گردد یا برف و باران شدید،م انع می شود، در این صورت قادر به ارضای میل نخستین خود نگردد، ناخودآگاه حتی آگاهانه می کوشد به جای آن، مورد دیگری پیدا کند که دست کم، بخشی از تمایلاتش را براورده سازد.
نمونه در این باره بسیار فراوان است: پدری که یگانه فرزند خود را از دست داده با پذیرفتن کودک بی سرپرست، ناراحتی اش را تا اندازه ای تسکین می دهد و ... . (4)
از این روش می توان برای ترک اعتیاد استفاده کرد؛ یعنی موادّی را جایگزین مواد مخدّر اعتیادآور کنند؛ برای نمونه هرگاه می خواهند سیگار بکشند به جای آن، از خوردنی ها و آشامیدنی ها استفاده نمایند تا بدین ترتیب، کم کم آن عادت از میان برود؛ یا به جای تریاک، ماده دیگری را که ویژگی تخدیری اش اندک است به کار برند و در هر نوبت به گونه ای عمل کنند که از آن چه باعث تخدیر است و اعتیاد به وجود آورده، بکاهند و آن را مرحله به مرحله کاهش دهند تا پس از مدتی به کلی اعتیاد برطرف شود.
چنان که گفتیم، میراث خواران استعمار، پیوسته در صدد تامین منافع نامشروع خود بوده، در قرون پی در پی در هر دوره، برابر مقتضیات همان دوره، نیرنگ های گوناگونی را برای بلعیدن ثروت های ملل استعمارزده تدارک می بینند.
در این گونه کشورها، وفور نام های خارجی و کاربرد کلمات بیگانه بی ضرورت نه تنها عیب و ننگ شمرده نمی شود، بلکه موجب افتخار است و روشن است که سیادت و استقلال هر ملتی وابسته به این است که آداب و رسوم قومی خود را عمیقاً بشناسند و بر آن مداومت ورزند.
استکبار، آزادی را از جوامع تحت نفوذ خود می گیرد و خرافات و سرگرمی های ضدّ ارزش را جایگزین آن می نماید!
گل پژمرده
نبود آزادی در تبادل اندیشه، به تنهایی کافی است تا همه مزایای وسایل جدید آموزش و پرورش دنیای متمدّن را از میان ببرد.بوته گلی را مجسّم کنید که در گلدانِ تنگ و کوچک بادیوارهای محدود کاشته شده است. ریشه گل هنگامی که می خواهد در خاک بگسترد، با بدنه خشک و سوزان گلدان روبه رو می شود و از پیشروی باز می ماند، سپس اثر پژمردگی ریشه در چهره گل نمودار می گردد و پس ازچند روزی ریشه ها رو به ضعف می گذارند و برگ گل پژمرده شده، به تدریج می خشکد.
همین بوته گل را درخاک نرم و مرطوب و پهناور باغچه بکارید؛ ریشه بی مانع در خاک نرم پیش می رود، از مواد مغذّی و حیاتی خاکِ مرطوب، تغذیه می کند و به نسبتی که ریشه ها پهن و نیرومند می گردد، چهره گل لطیف، شاداب و دلپذیر می شود.
عیناً در یک جامعه آزاد، پیشرفت عقل و اندیشه چنین صورتی دارد که استعمارگران نو، این گونه امکانات را از جوامع استعمارزده، سلب کرده اند.
روزنامه و دیگر عوامل آموزش و تربیت؛ مانند رادیو و تلویزیون اگر با آزادی، دلسوزی و صلاحیت همراه باشد، در پرورش مردم و تعلیم ملت ها آثار اعجازآمیزی را ایجاد می کند؛ ولی در این گونه کشورها، برنامه ها، تحت بررسی و نظارت شدید مزدورانی قرار می گیرد که در راس حکومت هستند به گونه ای که به جای شکوفا کردن عقل و شعور مردم و مبادله افکار و بالابردن سطح درک عمومی، به نشر اوهام، خرافات، اعتیاد، بی بندوباری، مطالب غیرواقعی و مسائل خلاف اخلاق و فیلم های جنایی و عشقی و پیس های بی معنا و اعتبار پرداخته، مبانی عقلی و اخلاقی عمومی را بسیار سست می کند.
شدیدترین ضربه ای که بر پیکر قومیت و ملّیت این گونه کشورها وارد می شود، بی علاقگی و سست باوری است که در نوآموزان نسبت به زبان، معنویات و رسوم ملی شان پدید می آید و کم در این اقوام، نیروهای پنهانی نئوکلنیالیسم بر پایه نقشه و برنامه دقیق و آزموده، جوانان را از فرهنگ ملی شان بی خبر کرده، به سنن و آدابشان بی اعتنا می کنند.
از ابن عسّال چنین نقل شده است:
اگر گناهان مسلمانان نبود، اگر آشکارا گناه بزرگ را مرتکب نمی شدند، هرگز اسب سواری، مسیحیان را یاری نمی کرد. درد گناه بود [که آنان در اندلس و در تمام نقاط از پای درآورد]. (5)
چنان که در آغاز گفتار یادآور شدیم، تاریخ، تکرار، و بر پایه اسباب و مقتضیات در جریان است؛ بنابراین، باید از آن چه در گذشته واقع شده، پند بگیریم و خودمان را از دسیسه های اجانب حفظ نماییم که پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: «خردمند از یک سوراخ، دوبار گزیده نمی شود»؛ (6) یعنی مؤمن از آن چه درگذشته واقع شده عبرت می گیرد و زیان هایی که تحمل نموده، سبب می شود که در آینده دوباره گرفتار همان ها نشود.
گفتیم در هر دوره، چگونگی بهره کشی و طریقه اعمال نقشه های شیطانی چپاولگران تغییر می یابد و «هر لحظه به شکلی بت عیار درمی آید». اکنون به چگونگی استعمار و شیوه های آن و عواملی که در دوره ما موجب انحطاط ملل استعمارشده، اشاره می کنیم:
1. پس از جنگ جهانی دوم، اوضاع سیاسی و مقتضیات زمانی به گونه ای شد که باید شکل و روش استعمار و بهره کشی از ملت های ضعیف، تغییر می یافت. (7)
استعمار نو در کشورهای نسبتاً پیشرفته که دارای پیشینه های فرهنگی کهن هستند ناچار است راهکارهای عمیق تری انتخاب کند و خود را با پوشش های ریاکاری، عوام فریبی و ظاهرسازی مطرح نماید. از جمله این است که فرهنگ، به معنای اعم؛ یعنی تعلیم و تربیت عقلی و فکری ملت های مورد نظر را با کمال مهارت و پس پرده، به دست می گیرد و بر پایه مصالح خود، آن را هدایت می کند. وسایل تعلیم و تربیت عبارت است از: مدرسه برای نوباوگان و جوانان و روزنامه، رادیو و تلویزیون، سینما و تئاتر برای بزرگ سالان، در این کشورها،به ظاهر سطح فرهنگ پیشرفت می کند، شمار دبستان، دبیرستان و دانش آموز و دانشجو بالا می رود؛ اما محتوای فرهنگ به معنای اخصّ، چنان پوچ و بی ارزش می گردد که دل هر انسانی را می آزاد و جریحه دار می سازد.
از ضربه های کشنده ای که در عصر ما بر پیکره جوامع اسلامی از سوی اجانب وارد می گردد، همانا اشاعه فحشا و بی بند وباری در میان جوانان و شرب خمر به ویزه اعتیاد به موادّ مخدّر است.
بسیار روشن است که مکانیسم اعتیاد به موادّ مخدّر، نتیجه ضرورت محیط بیولوژیکی انسان نمی باشد؛ در این صورت این پرسش مطرح می شود که سبب تعمیم استعمال روزافزون این سموم کشنده چیست؟!
مگر نه این است که دشمنان ما را به وسیله افرادی سودجو، کوته فکر و نادان، عمل نکوهیده و بدعتی را در جامعه رواج داده و گروهی، کورکورانه از آنان پیروی نموده اند تا بالاخره جزو آداب و عادات افراد اجتماع ما گردیده است؟!
همه می دانند که رواج یک عمل ناروا در محیط زندگی و عات کردن افراد جامعه به یک موضوع کاملاً منفی و زیان بار، مانع پیشرفت آن جامعه می باشد. اگر مردم در برابر چنین پدیده هایی عکس العمل مناسب نشان ندهند و از آن، به گونه جدّی جلوگیری نکنند، خواه ناخواه، آن سنّت ناروا به تدریج در ردیف عرف و عادت جامعه در می آید و یک امر معمولی پنداشته می شود.
آن چه باید مورد توجه قرار گیرد این است که هر کس باید عاقبت اندیش باشد و درکارهایش درنگ کند و همیشه نتایج اعمال و رفتار خود را در نظر گیرد. امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده است:
مردی به خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! مرا موعظه کن. آن حضرت فرمود: اگر تو را موعظه کنم آن را به کار می بندی و به آن عمل می نمایی؟ تا سه بار این سخن را تکرار فرمود و در هر سه بار، آن مرد در پاسخ گفت: آری. پس از آن، به او فرمود: هرگاه درباره کاری تصمیم بگیری در فرجام و پایان آن بیندیش؛ اگر در آن رشد و صلاح باشد انجام بده و اگر گمراهی بود، از آن خودداری کن. (8)
بنابر آن چه گذشت، فرجام اندیشی و تدبّر، ریشه ای ترین عامل، برای به یادآوردن عواقب وخیم و فلاکت بار اعتیاد و دروی کردن از آن است.
2. عامل دیگری که می تواند افراد را به سوی اعتیاد به موادّ مخدّر، استعمال مشروبات الکلی و ... سوق دهد، شرایط نامساعد خانوادگی، نابسامانی و رواج بی بندو باری و بی اعتنایی به مبانی فطرت و اخلاق در محیط رشد و نمو، در دوران کودکی است. در تحقیقات روشن شده که 22% از بیماران آمریکایی و 28% از معتادان سوئیسی کسانی هستند که پیش از ده سالگی به علت مرگ یا طلاق، خانواده ای گسسته داشته اند. (9)
«گریگوری»(Gregory) در پژوهشی که در کانادا انجام داد، دریافت که 30% از معتادان به الکل، از داشتن پدر یا مادر یا هر دو، پیش از رسیدن به ده سالگی بی بهره بوده اند.
روان شناسان، طر فکر و رفتار پدر و مادر را نیز مربوط به اعتیاد دانسته، به این نتیجه رسیده اند که کودکان مورد محبت و توجه افراطی از سوی پدر و مادر، در بزرگ سالی به الکل و دیگر مخدّرات، اعتیاد پیدا می کنند؛ زیرا افرادی خودخواه، رشد نیافته، کم تحمل و وابسته به خانواده بار می آیند.
از سوی دیگر، پژوهشگرانی مانند «شیلدر» (shilder) نشان داده اند که رفتارهای خشونت آمیز، تهدید، طرد، تمسخر و تنبیهات شدید و نامتناسب، می تواند کودکان و نوجوانان را چنان نامطمئن و مضطرب کند که برای رهایی از این وضع، به الکل و دیگر مخدّرات پناه ببرند. (10)
اسلام در این زمینه به نکات بسیار جالبی توجه داده که بایسته می نماید به اندکی از آنها دراین جا اشاره کنیم:
پیشوایان دینی ما با توجه به تمایل طبیعی کودک و نوجوان که نیاز فراوان به محبت دارند، دستورهای با ارزش و عمیقی را در این باره بیان نموده، مردم را به مراعات آنها سفارش کرده اند. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که کودکی در نزدش باشد، خودش را به کودکی بزند [با او بازی کند]». (11) نیز آن حضرت، به امام حسن و امام حسین علیه السلام مهربانی می فرمود و ایشان را بر پشت خود سوار می کرد و با دست و پا راه می رفت تا بدین وسیله خوشحالشان کند. (12) در عین حال، در برخی از روایات آمده که نباید کودکان را به حال خود واگذارد تا خودسرانه هر کاری که بخواهند انجام دهند، بلکه باید آنها را راهنمایی کرد و از کارهای ناروایشان جلوگیری کرد.
چه بسا افرادی که بر اثر توجه نداشتن به موازین تربیتی و عدم راهنمایی درست و به هنگام فرزندانشان و از این رو که در زمره پدران و مادرانی هستند که فرمانبردار فرزندشان بوده، راه و چاره را به ایشان نشان نداده اند و از اعمال خلافشان جوگیری نکرده اند، فرزندان خیره سر بار آورده اند که فرجامشان تیره روزی بوده است؛ ازاین رو در روایات از زیاده روی در محبت نهی شده است.
امام محمدباقر علیه السلام می فرماید: «بدترین پدران، کسانی هستند که درباره محبت فرزندان خود، راه افراط را در پیش گیرند». (13)
چنان که اشاره کردیم، کودکان یتیم و آنان که پدر و مادرشان طلاق می گیرند، در معرض خطر اعتیاد قرار می گیرند و اگر پیشگیری های بایسته به عل نیاید و اقدامات لازم صورت نگیرد، به موادّ مخدّر پناه می برند.
در اسلام، به این امر به طور کامل توجه شده و در این باره دستورهای بایسته ای صادرشده است. از پیامبر صلی الله علیه و اله نقل شده: «نسبت به یتیم چون پدری مهربان باش»؛ (14) هم چون فرزند خود به وی مهربانی کن و خواسته او را برآورده کن به گونه ای که خلا بی پدری در خود احساس نکند و چنین نباشد که وانمود شد به سبب یتیم بودن به او توجه می کنند که در این صورت، عقده حقارت به وجود می آید.
درباره ناهنجاری و بدی طلاق، صفوان بن مهران از امام صادق علیه لاسلام چنین نقل کرده:
هیچ چیز نزد خداوند-عزوجلّ-دوست داشتنی تر از آن نیست که خانه ای به وسیله زناشویی آبادان[دارای سر و سامان] گردد و [نیز] هیچ چیز نزد خداوند-عزّوجلّ-مبغوض تر از آن نیست که در [اجتماع اسلامی] خانه ای با طلاق، ویران[و از هم پاشیده] شود. (15)
3. تهیدستی: برهمگان روشن است که اقتصاد، بر زندگی افراد و خانواده هایشان، آثار انکارناپذیری دارد. فعالیت های زندگی روزانه، بر اثر تغییر وضع اقتصادی، به هم می ریزد: تحصیل، رفاقت، شرکت در مسابقات ورزشی، رفت و آمدهای خانوادگی، رسیدگی به خانواده، روابط زن و شوهر، روابط والدین با فرزند و بسیاری زا موضوع های دیگر با رویدادهای اقتصادی ارتباط دارد. اختلال در تک تک این فعالیت ها می تواند انحراف به بار آورد. جوانانی که به سبب تهیدستی نمی توانند ازدواج کنند یادیگر نیازهای زندگی شان را برآورده سازند، مشکلات روانی پیدا می کنند و افسرده و پریشان خاطر می گردند که پیامدهای ناگواری آنان را تهدید می کند و به گونه جدّی در معرض خطر اعتیادهای گوناگون قرار می گیرند.
جوانانِ محیط های اجتماعی فقیر در مقایسه با جوانانِ محیط های اجتماعی ثروتمند از نظر تحمل عادات زندگی، اعتیاد به موادّ مخدّر، افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی، نابرابری های بسیاری دارند.
برای نمایاندن این واقعیت، در خانواده های ساکن در مجتمع های مسکونی، طبقات فقیر و مرفّه را مقایسه کرده اند؛ این تحقیق نشان داده که طبقات اجتماعی گوناگون با درصدهای کاملاً متفاوت، در معرض ناهنجاری ها و اعتیادها و بیماری های جسمی و روانی قرار می گیرند. در این میان، خانواده های فقیر، بسیار زیادتر به عوارض رنج آور و ضدّ ارزش دچار می شوند. (16)
بیشتر معتادان جوامع را افراد فقیر تشکیل می دهند؛ مثلاً افرادی که در محلّه های شلوغ و پرجمعیت شهرهای صنعتی و تجاری زندگی می کنند، بیشتر از سایر افراد در خطر اعتیاد قرار دارند. این بدان معنا نیست که بین فقر و اعتیاد رابطه مستقیم وجود دارد؛ زیرا در هر جامعه ای عده بسیاری از مردم فقیرند؛ اما معتاد نیستند. منظور این است که یکی از عواملی که مردم را به اعتیاد سوق می دهد محرومیت های ناشی از فقر است. برخی افراد، تنها راه فرار از ناراحتی های منشعب از فقر را مصرف موادّ مخدّر می دانند.
از طرف دیگر، تولیدکنندگان سعی می کنند تا توزیع کنندگان را از این گونه افراد برگزینند چون اولاً به علت فقر، تخصّص و حرفه ای ندارند و در نتیجه، بازار کارشان بی رونق است و به اندک دست مزدی قانعند و ثانیاً، چون کاری است بدون زحمت، تولیدکنندگان سعی می کنند پس از معتادکردنشان از آنها برای فروش موادّ مخدر استفاده کنند... . (17)
اسلام برای از میان بردن تهیدستی و زدودن اختلاف طبقاتی، برنامه ها و مقرراتی ویژه ای وضع کرده که در این مختصر، مجال بحث آن نیست؛ اما به گونه کلی باید بدانیم که اسلام میان غنی و فقیر تفاوت نگذارده است؛ زن و مرد بندگان خدایند؛ آن کس در نزد او مقرّب و آبرومند است که تقوایش بیشتر باشد. سیاه و سفید، عرب و عجم بودن، هیچ کدام موجب برتری و افتخار نیست. در اسلام، تنها پرهیزگاری و عمل شایسته است که در نزد خداند ارزش و اعتبار دارد. (18)
روایت شده:
کسی که مسلمان فقیری را ملاقات کند و به گونه ای به او سلام کند که مانند سلام کردن به ثروت مندان نباشد، در روز قیامت، خداوند او را ملاقات می کند در حالی که بر او غضبناک باشد. (19)
عیاشی از ابان بن تغلب نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود:
آیا گمان می کنید کسی که مال به او داده شده، کرامتی است از سوی خدا نسبت به او و آن که از مال محروم است بدین سبب است که بدین وسیله مورد اهانت قرار گرفته؟! نه! هرگز این چنین نیست، بلکه مال، از آن خداست و آن را نزد انسان به امانت گذارده و به او اجازه داده شده تا بخورد، بیاشامد، بپوشد، وسیله سواری داشته باشد و ازدواج کند؛ اما با میانه روی و اقتصاد، مازاد آن را به فقرای مؤمنان برگرداند و وضع پریشان مؤمنان را با این مال بهبود بخشد. کسی که بدین گونه عمل کند آن چه را بخورد و بیاشامد و ازدواج نماید و از آن، وسیله سورای برگیرد، حلال است و جز آن حرام. (20)
4. هم نشین ناباب: روشن است که هر کسی که دارای خوی و عادتی باشد می کوشد دیگران را نیز همگون خود سازد و حتی الامکان می خواهد همگی از اخلاق و رفتار او پیروی نمایند.
اصولاً هر کس افزون بر رضای خواسته های مادی و جسمانی خود، برای آن چه «شخصیّت» او را شکل داده نیز ارزش قائل است؛ از این رو می خواهد آن را اشاعه دهد و در واقع می خواهد «شخصیت» خود را در مظاهر گوناگون متجلّی سازد. اهمیت این موضوع هنگامی روشن می شود که بدانیم مقصود از ادامه زندگی،زندگی جسمانی و فیزیکی نیست، بلکه ادامه زندگی به عنوان یک شخصیت انسانی مورد نظر است. به همین سبب است که نزاع های دامنه داری به دلیل اختلاف افکار و رفتار و گرایش های افراد پدید می آید.
مردم شناسان بر اهمیت چارچوب فرهنگی و اجتماعی در خو پذیری و به وجود آمدن صفات و ویژگی های شخص تاکید می کنند؛ زیرا هم نشینان و فرهنگ و اجتماعی دیگر، شخصیت و ویژگی های دیگر به وجود می آورند؛ یعنی این که کسی در چه خانواده ای بزرگ شده و پدر و مادر او یا جدا از او می زیسته اند و او با چه افراد و با کدام گروه معاشرت داشته و چه دیده و چه شنیده، همه و همه در ساختن شخصیت و اعمال و رفتر او انکارناشندی دارد. این امور ممک است کسی را چنان به فضایل و دانش و کارهای پسندیده علاقه مند کند که جز به تقوا و کمال، به چیز دیگری نیندیشد و نیز ممکن است فردِ شایسته ای را به ورطه هولناک بدبختی و سیه روزی بکشاند، از این رو در آیات و روایات تاکید شده که از هم نشین بد، دوری کنید. از امام سجاد علیه السلام نقل شده: «تو آزاد نیستی [در هر محیط] با هر کسی هم نشینی کنی». (21)
به عنبرفروشان اگر بگذری
همه جامه تو شود عنبری
وگر بگذری سوی انگشت گر
از آن جز سیاهی نبینی دگر
فردوسی
5. بیکاری: بیکاری، مفاسد بسیاری در پی دارد. فرد بیکار به جای این که استعداد خود را در راه سازندگی به کار اندازد، تا خود و اجتماع از نتایج آن بهره مند گردند، به تنبلی عادت می کند؛ برای امرار معاش و هزینه روزانه خود به ناچار به دزدی و چه بسا به قتل و غارت می پردازد که فرجام آن، سقوط و تیره روزی و محروم شدن از مواهب لذت بخش زندگی است.
برخی گمان می کنند بیکاری تنها یک مشکل اقتصادی است؛ ولی هرکسی که اندکی اهل مطالعه و تحقیق باشد، می داند که بیکاری گذشته از آن که یک مشکل اقتصادی است، یک مشکل بزرگ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی نیز هست.
بیکاری، امنیت و آرامش اجتماع را به هم می زند و حالت سرکشی خطرناکی به بار می آورد و چه بسا ثبات و نظم کشوری را به خطر می اندازد. بیکاری سرچشمه انواع کج روی های اخلاقی می گردد که نتیجه اش انحطاط فضیلت و کمال، بروز هرج و مرج و اعمال ناپسند است.
بیشتر دزدی ها و تقلب ها، تزویرها و تن داده به کارهایی که از مقام ولاای انسان، بسیار فاصله دارد، علتی جز بیکاری ندارد.
افراد بیکار، به ویژه اگر جوان باشند، به سرعت به قمار، الکل، هروئین و موادّ مخدّر روی می آورند و در برخی از مراحل بحرانی که از همه چیز، حتی از وسائل تخدیر و هوسرانی بی بهره باشند ممکن است به خودکشی بپردازند.
جوانی که کار مناسب داشته باشد و بتواند زندگی خود را اداره کند و امرار معاش نماید، برابر نیاز طبیعی خود ازدواج می کند و خانواده تشکیل می دهد و جاذه همسر او را به سوی خود می کشاند و بدین وسیله در کنار یکدیگر، آرامش پیدا می کنند و غمگسار یکدیگرند و با کمک و همفکری هم به زندگی خود، سروسامان می بخشند و به آینده خود و فرزندانشان دلگرم می شوند؛ بدین ترتیب از آلودگی و کج روی در امان می مانند.
خداوند فرموده است:
از نشانه های [رحمت] پروردگار [این است] که از [جنس] خودتان جفت هایی آفرید که با آن سکون [و آرامش] پیدا کنید. (22)
نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ می کند». (23)
شخصی که پیشه ای ندارد در خود کمبودی احساس می کند و برای رهیای از این حالت ناراحت کننده و اضطراب آور به موادّ مخدّر پناه می برد. اگر پرونده معتادان را بررسی کنیم در می یابیم که بیشتر آنها ولگردهایی هستند که بر اثر بی عاری به دنبال کار و زندگی نرفته یا بر اثر این که کاری پیدا نکرده و سرگردان بوده اند به اعتیاد کشیده شده اند.
به توضیح دیگر، بیکاری به عنوان یک مسئله اجتماعی، زمینه مساعدی برای رشد انحراف اجتماعی، به ویژه اعتیاد است. مردم بیکار، بیشترین اوقات خود را در قهوه خانه ها یا تریاها و یا با افرادی که مانند خودشان بیکارند می گذرانند و روشن است که این گونه مکان ها، بهترین و مناسب ترین راه برای فروش و مصرف موادّ مخدر شمرده می شود؛ در نتیجه، برای گرایش و کشش به سوی اعتیاد، زمینه مساعدی ایجاد می گردد که پایه آن بر بیکاری قرار دارد.
کوتاه سخن آن است که افراد، کار و راه درآمدی داشته باشند و برای پیشبرد امور زندگی خود به تلاش بپردازند هیچ گاه پیرامون اعتیاد نمی گردند و می توان گفت فرصت پیدا نمی کنند تا به کارهای ناروا بپردازند. به تعبیر دیگر، هر کسی بر پایه فطرت خود از کارهای ناروا دوری می جوید؛ بنابراین، کسی که به دنبال کار رفته و برابر ذوق و سلیقه خود، شغلی اختیار کرده بسیار دور می نماید که به کارهای ناروا و تاسف آوری هم چون اعتیاد روی آورد. پس بیشتر انحراف ها و اعتیادها از بیکاری ایجاد می شود. به هر اندازه ای که اشتغال توسعه یابد، اعتیاد و انحراف کاهش می یابد. برهمین پایه، اسلام کار کردن را از عبادات مهم می داند. از حضرت رضا علیه السلام روایت شده:
کسی که در طلب فضل [و روزی] خداست که بدان وسیله عیاش را از دیگران بی نیاز کند، پاداشش از جهادکننده در راه خداوند-عزّوجلّ-بیشتر است. (24)
از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده: «همانا خداوند، بنده پیشه ور امین را دوست دارد». (25) امام کاظم علیه السلم نیز فرموده: «همانا خداوند بنده پرخواب و بیکار را مبغوض دارد». (26)
پینوشتها:
1.ر.ک: جودت تقی علی اشرف، نقش عادت در تربیت، ص 286.
2. تحریم(66) آیه 6: «... تُوبُوا الَی اللهِ تَوبَهً نَصُوحاً».
3. ر.ک: نقش عادت در تربیت اسلامی، ص 287.
4. ادوارد استرگر، روان شناسی برای همه، ترجمه مشفق همدانی.
5. محمدابراهیم آیتی، مقدمه «اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا»: «لولا ذُنُوبُ المُسلمینَ وَ انَّهُم رَکِبُوا الکبائرَ ما لَهُنَّ خفاءٌ ما کان یَنصُرُ للنَّصاری فارِسٌ اَبَداً عَلَیهِم فالذُنُوب الدّاءُ».
6. الجامع الصغیر فی احادیث البشر النذیر، ج2، حرف «لام»: «لا یُلدَغُ العاقلُ من جُحرٍ مَرَّتَینِ».
7. ر.ک: حسن صدر، استعمار جدد با نئوکلینالیسم (Neocolonialism)، ص 115-116.
8. وسائل الشیعه، ج11، ص 223: «اِنَّ رَجُلاً اَتَی النبیّ صلی الله علیه و اله فقالَ لِرسُولِ اله: اَوصِنی. فقالَ: هل اَنت مُستَوصٍ ان اَنا اُوصیکَ؟ حتّی قالَ لهُ ذلکَ ثلاثاً وَ فی کُلِّها یقُولُ الرجلُ: نَعَم یا رسولَ اللهِ. فقالَ لهُ رَسولُ الله: فانّی اُوصیکَ اذا هَمَمتَ بامرٍ فَتدَبَّر عاقبتهَ فَان یکُ رُشداً فاَمضِهِ و ان یکُ غیّاً فانتَهِ».
9. ر.ک: آسیب شناسی روانی، ص 265-266.
10. ر.ک: همان.
11. وسائل الشیعه، ج15، ص 213: «عَنِ النَّبیّ صلی الله علیه واله: مَن کانَ عندَه صَبیُّ فَلیَتَصابَّ له».
12. معوض عوضی ابراهیم، الاسلام و الاسره، ص 100: «و کان صلی الله علیه و اله یَتَلطِّفُ بالحسن والحسین فَیَرفَعُهُما عَلی ظَهرِه...»
13. احمد بن ابی یعقوب بن واضع، تاریخ یعقوبی، ج3، ص 63: «شَرُّ الآباءِ مَن دَعاهُ البرُّ اِلَی الافراطِ».
14. جلال الدین سیوطی، در المنثور، ذیل آیه نهم سوره ضحی: «کُن لِلیَتیمِ کابٍ رَحیمٍ».
15. وسائل الشیعه، ج15، ص 266: «ما مِن شَیءٍ احبُّ الَی اللهِ-عزّوجلّ-مِن بَیتٍ یَعمُرُ بِالنِّکاحِ وَ ما مِن شَیءٍ ابغَضُ الی الله-عزّوجلّ-من بیت یَخرُبُ فی الاسلام بالفُرقهِ».
16. حمره گنجی، بهداشت روانی، ص 97 به بعد.
17. ر.ک: محمدحسین فرجاد، سخنرانی در اولین سمینار بررسی مساله اعتیاد، ص 91-29.
18. ر.ک: صافی فی تفسیر القرآن، ذیل آیه 13 سوره حجرات.
19. محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص 567.
20. برهان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه 31 سوره اعراف.
21. همان، ذیل آیه 68 سوره انعام: «لَیسَ لَکَ اَن تَقعَدَ مَعَ مَن شِئتَ».
22. روم(30) آیه 21: «وَ مِن آیاتِهِ اَن خَلَقَ لَکُم مِن انفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنُوا اِلَیها...».
23. وسائل الشیعه، ج14، ص 5: «مَن تَزَوَّجَ احرز نصفَ دینِه».
24. همان، ج12، ص 43: «الَّذی یَطلُبُ مِن فَضلِ اللهِ ما یَکُفُّ بِهِ عِیالَه اَعظَمُ اَجراً مِنَ المُجاهِدِ فی سَبیلِ الله-عزّوَجلّ-».
25. همان، ص 13: «انّ اللهَ یُحِبُّ المَحتَرِفَ الاَمینَ».
26. همان، ص 37: «انَّ اللهَ لَیُبغِضُ العَبدَ النَوامَ انّ اللهَ لَیبغِضُ العَبدَ الفارغَ».
منبع: صانعی، دکتر سیدمهدی؛ (1390)، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه)، چاپ سوم 1390.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}